الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

یه دختر ِ تنها

هر روز ظهر  باباجون ِ مهربون میان مهد دنبالت ، بعدش میرین پیش دوست ِ باباجون ، ایشون هم هر روز با خودکار روی دستت نقاشی میکشن یا چیزی مینویسن مثلاً : دوستت دارم یا چقدر تو خوشگلی یا تو بهترینی یا خیلی شیرین زبونی و .... یه بار که داشتم نوشته های رو دستت رو پاک میکردم دردت گرفت غر زدی، بابا بهت گفت خب به دوست ِ باباجون بگو که دیگه رو دستت چیزی ننویسه ! شما هم سریع جواب دادی : نه من نمیگم ! اگه بگم دوست ِ باباجون دلش میشکنه قربووووووووووووونت بشم مهربووووووووووووووووووووووونم که دلت مث یه دریاست فرشته کوچولوی من ادامه مطلب ترم 2B TINY TALK رو هم با نمره عالی پشت سر گذاشتی همچنان سرگرمی ِ اصلی ت خوندن کتا...
29 دی 1393

شنونده اخبار!

تا آهنگ مرحوم مرتضی پاشایی را میشنوی سریع میگی : مامان این آقا همونه که مُرده و رفته زیر ِ خاک؟ با تعجب میپرسم تو از کجا میدونی؟ میگی : من میدونم دیگهه تو اخبار شنیدم تازه اینم میدونم که هانا خیلی خیلی آهنگاشو دوست داره من و بابا: ( حالا بماند که هانا یه دختر بچه ی سه ساله ست!!! ) ==============================================================  از مهمونی برگشتیم میگم : دختر نازم ، امشب خیلی ازت راضی بودم و بهت افتخار کردم میگی : آره مامانی خودم متبجه (متوجه) شدم که افتخار کردی از چشات فهمیدم ! اما متأسفانه قسمتی غر غرو شده بودم و اذیتت کردم که دست ِ خودم نبود چون شیطون گولم زد - : ...
22 دی 1393

در جستجوی علم

این روزها خیلی به دنبال چرایی ِ مسائل پیرامونت هستی و سوالهای زیادی میپرسی امام حسین چه جوری شهید شده؟ بچه چجوری بدنیا میاد؟ وقتی نی نی تو شکم مامانشه چجوری غذا میخوره؟ چرا زیر ِ زبونم خط خطی های سیاه هست؟ (اشاره به رگهای زیر زبان) چرا تو دهنم آب جمع میشه؟ کلی هم اطلاعات علمی جمع آوری کردی و یه جور خیلی با نمک و کاملا ً جدی و علمی برامون توضیح میدی همه جمله های علمی ت هم با این عنوان شروع میشه : ببین عزیزم   مثلا میگی: ببین عزیزم اینا رگهای بدن ما هستن که خون توش هست و از طریق اونا خون به همه جای بدن ما میرسه و ما میتونیم بدنمون رو ، دستمون ُ حرکت بدیم (دقیقاً با همین جمله بندی و با یک ژست دانشمندانه ) ...
16 دی 1393

2015

سلام به دوستان نازنینم سلام به دختر گل و بلبلم آغاز سال 2015 میلادی رو به همه تبریک میگم ادامه مطلب کره زمین رو آوردی میگی مامان ا.م.ر.ی.ک.ا کجاست؟ بهت نشون دادم بعد گفتی خراسان شمالی کجاست؟ میگم برا چی میپرسی عزیزم؟ میگی آخه میخوام بدونم چقدر از هم دور میفتن؟ چون من برای دانشگاه میخوام برم اونجا میگم چرا کارت شناسایی انداختی گردنت؟ میگی : خب معلومه برای اینکه اونجا گم نشم ! فدات بشم من انشاله یه رشته بسیار عالی تو بهترین دانشگاه قبول بشی عزیزم =============================================================== وقتی الینا خلاق میشود خورشید و تخم مرغ...
13 دی 1393

خوشحالم که هستید

بر چشم برهم زدنی روزهامون پی در پی و بسیار باعجله دارن میگذرن ! از لحظه لحظه با تو بودن از ته دل لذت میبرم یکی از لذت بخش ترین تفریحاتم اینه که وقتی غرق بازی و نقاشی هستی بدون اینکه متوجه بشی بشینم و یه دل سیر نگاهت کنم حسم واقعا قابل وصف نیست البته وسطای کار بس که احساساتی میشم بی اختیار میام و محکم در آغوش میکشمت و میبوسمت فدات بشم اینقدر مهربونی تو هم سریع بغلم میکنی و حرفای قلمبه و محبت آمیز بهم میگی مثلاً میگی : مامان خیلی خوشحالم که مامان خوبی مث تو دارم تکه کلامت هم اینه که : مامان تو بهترین مامان دنیا هستی آخه اینهمه مهربوووووووووونی و شیرین زبونی از کجا اومده تو وجود تو ، نازنینم؟! الهی من فدات شم که اینقدر به من محب...
9 دی 1393

چکیده این روزها

سلام و صدسلام به دوستان بسیار نازنینم خیلی دلم براتون تنگ شده بود   نبودم اما به یادتون بودما ممنون از همه مهربونی هاتون انشاله سرم خلوت شه و بتونم به تک تک تون سر بزنم دلم برای همه تون یه ذره شده واقعا و سلام و صدسلام به دختر همیشه سبزم الینای نازنینم قربونت برم که روز به روز شیرین تر و دلرباتر میشی ببخش مامانو که تو این مدت نتونستم خاطراتت رو ثبت کنم علی ایحال جونم برات بگه که این مدت تولد بابای مهربون و دایی مسعود ِ عزیز و مادرجون فرزانه و خودم رو پشت سر گذاشتیم که بسنده کردیم به خرید کیکی و فوت شمعی و هدیه ناقابلی و شام خوشمزه ای . فقط همین البته من امسال برای بابا هدیه نخریدم و عوضش ایشون امسال من و مفتخر کردن ا...
3 دی 1393
1